همه چیز درباره خشم

خشم نوعی احساس است و مدیریت خشم نیز تلاش برای کنترل این احساس است. پس به‌نظر نمی‌رسد که این کار بیهوده باشد.

همه چیز درباره خشم

خشم نوعی احساس است و مدیریت خشم نیز تلاش برای کنترل این احساس است. پس به‌نظر نمی‌رسد که این کار بیهوده باشد.

چرا خشم تبدیل به افسردگی می شود؟

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۸، ۰۴:۱۸ ب.ظ

نوزاد انسان، ناراحتی های معدودی دارد ؛ او یا گرسنه است ،یا دردی را احساس می کند و او برای ابراز ناراحتی خود ، یک راه را به طور غریزی بلد است: گریه می کند و فریاد می کشد

به قول دکتر ویلیام گلاسر، بنیانگذار تئوری انتخاب در روان شناسی، نوزاد می داند که با گریه و فریاد دیگران را تحت کنترل خود در می آورد، بدین گونه که مثلاً مادرش را از آن سوی اتاق به سمت خود می کشد.
بدین ترتیب، ما مهارت ابراز ناراحتی و خشم را از کودکی به طور غریزی یاد می گیریم؛ هیچ کس خشمگین شدن را به ما یاد نداده است.رفته رفته بزرگ می شویم و ناراحتی ها و مشکلات جدیدی بر ما عارض می شوند و این در حالی است که بیشتر ما، همان یک مهارت مادرزادی (خشم) را بلد هستیم. بنابراین در مواجهه با مشکلات، دچار خشم می شویم و خشم، در اکثر مواقع نه تنها سازنده نیست که ویرانگر هم هست.
در این میان ، مسأله دیگری رخ می دهد. ما نمی توانیم در برابر همه مشکلات خشم خود را ابراز کنیم. مثلاً امکان دارد نتوانیم در برابر رئیس مان خشم خود را فریاد بزنیم ، شاید به دلیل مصالحی مانند حفظ آبروی خانوادگی نتوانیم خشم خود را علنی کنیم ، شاید از اساس دستمان به کسی که ظلمی به ما کرده نمی رسد تا عصبانیت مان را نثارش کنیم و … اینجاست که یک مکانیزم دفاعی به نام "افسردگی" فعال می  شود.سیستم آموزشی ما نیز آنقدر ناکارآمد است که به جز خواندن و نوشتن ، چهار عمل اصلی ریاضی و مشتی محفوظات غیرکاربردی، چیزی یادمان نمی دهد و ما می مانیم و ضرب المثل معروف “کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من” و این که باید هر کدام از ما ، خودمان برای افزایش مهارت های زندگی به فکر یادگیری باشیم.بدین ترتیب، در مواجهه با مشکلات و رویدادهای ناگوار ،«یا قدرت ابراز خشم را داریم که عصبانی می شویم ، یا نداریم که افسرده می شویم» و زندگی ما ، در ملغمه ای از”خشم و افسردگی” می گذرد.در چنین وضعیتی آیا باید دست روی دست گذاشت و به خشم غریزی و افسردگی دفاعی  بسنده کرد تا زندگی تمام شود؟ قطعاً پاسخ منفی است ولی چاره چیست؟
 پاسخ را باید در آموزش مهارت های زندگی جست. خشم جزو آموزه های نخستین ماست ، پس باید مهارت مهار خشم را آموخت. وقتی خشم را مهار کردیم، بایدحواس مان باشد که از چاله خشم در چاه افسردگی نیفتیم. این نیز مهارتی جدا می طلبد.

مابین خشم و افسردگی نیز ده ها مهارت دیگر را  باید آموخت که در مجموع می توان نام این مهارت ها را “سواد زندگی” گذاشت؛ مانند مهارت های عاطفی، حل اختلاف، سخن گفتن و گوش دادن، متقاعدسازی، انتقاد، کنترل هیجان و … .متأسفانه باید گفت که اکثر ما یا این مهارت ها را یاد نگرفته ایم یا به طور تجربی و عمدتاً ناقص چیزهایی درباره آنها می دانیم. مثلاً اگر پدر یا مادر هستیم نمی دانیم با کودکی که سوالات جنسی می پرسد چه بگوییم یا اگر در یک اختلاف خانوادگی یک نفر دروغ گفت دقیقاً نمی دانیم چه برخوردی مناسب تر است یا وقتی یک ناشناس رفتار نابهنجاری در مقابل ما انجام داد به جز عصبانی شدن و احیاناً دعوا ، چه کار دیگری می توان در برابرش انجام داد؟!

منبع:سایت کنترل خشم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۰۹
پریسا قره تپه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی